چهره ی فیروزه سرخ عصبی و غیر قابل بررسی بود در حالی که تلاش می کرد هنگام رف زدن ارامشش را حفظ کند .غضب از چشکانش می بارید و بی گمان اماده یک جرقه از سوی من بود .
- چی باعث شده اون به خواستگاری تو بیاد ؟من که نمی تونم بفهمم ! تو خودت چی میگی ؟ آه ....فروغ حرف بزن این سکوت تو اعصاب منو به هم می ریزه .مگه حال بقیه را نمی بینی .پدر که کم مانده سکته کنه و مادر اصلا نمی فهمه چکار کنه اونم از خشایار !مردک دیوانه شده یک روز سایه برادرش رو با تیر می زنه روز دیگه ازش دفاع می کنه.
![تی تک| سایت تفریحی](http://up.hypertemp.ir/view/2145738/logo.png)