![](http://up.raveh.ir/up/ahang789/Pictures/14222175681.jpg)
خدمتکارچرخید و از سالن بیرون رفت ... جمشید نگاهی به شهراد کرد و گفت:
- خوب می گفتیم ... خودت بگو چند سالته؟
- سی و یک ...
- به!!! اول سن هلو شدن پسرا ...
از جا بلند شد، تی شرتش رو با یه تی شرت مشکی و سفید عوض کرد، باز مثل احمق ها اول دوش گرفته و بعد اینقدر ورزش کرده بود که بدنش خیس و چسبنده شده بود ... باید دوباره می رفت دوش می گرفت و باز دری وری های باباشو به جون می خرید ... از اتاق که رفت بیرون، راهروی سه متری رو که طی کرد، سفره رو پهن شده کف خونه دید. باباش بالای سفره نشسته بود و داییش دست راستش ... شمیم هم کمک مامانش تند تند وسایل رو از لب اپن بر می داشت و توی سفره می چید ... با دیدن شهراد ایستاد و گفت:
با ذره ذره و قطره قطره خونش ... می خواد ریسمانی باشه برای بالا کشیدن هر کسی که تو قعر چاه تنهایی و ضلالت فرو می ره ... حتی اگه باعث بشه خودش سقوط کنه ...
نویسنده : الناز محمدی
حجم کتاب : 2,1 (پی دی اف) – 0,5 (پرنیان) – 1,1 (کتابچه) – 0,5 (ePub) – اندروید 1,1 (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
نام رمان : سارینا
نویسنده : افسون سرگشته
حجم کتاب : 2,1 (پی دی اف) – 0,5 (پرنیان) – 1,1 (کتابچه) – 0,5 (ePub) – اندروید 1,1 (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلن به تو افتاد مسیرم که بمیرم
زمین عاشق شد و آتشفشان کرد و هزار هزار سنگ آتشین به هوا رفت.
خدا یکی از آن هزار هزار سنگ آتشین را به من داد تا در سینهام بگذارم و قلبم باشد.
عشق یعنی در تو من معنا شوم
عشق یعنی با تو من دریا شوم
شاید باور این عکس درابتدا مشکل به نظر برسد اما عده ای در باغ وحشی درشهر بانکوک هر روز این حرکات دیوانه وار را برای بازدید کنندگان از این محل تکرار می کنند.